اميد جدليا

اميد جدليا این روزها، این ســـال، سال ۱۳۹۹،آخــــــرین سال قرن،عجیـب اما واقعی... روزها و شبـــهای کرونایی، سیاهی و پیچیدگی همه جانبه ای را به خونه ها، مغازه ها، کافه ها و حتی روح های آزاد ما آورد. گرفتارمان کرد تــــا دردی به دردهایمان، در ایـــــران همه چیــــز تماممــــــان، اضافه کند، تـــــــــا بگذرد یا بگذریم یا نگذرد و ما بـــــاز بگذریــــــم و باز گردیم و دوســـــت بداریم، آنچه که زنـــــدگی می نــــــــامیـــــم.... به قلم جواد مافى Omid Jadalia These days. This year. 1399 SH . The last year of century that is strange but real. Corona days and nights bring a kind of darkness and complications into homes, stores and cafes and even into our free souls. It trapps us and brings a new pain for our beloved Iran. It passes. Or we pass it. And we will return to what we call life, the life that we adore. Written by Javad Maafi