مین هی:مردم بچه دارن ما هم بچه داریم شوگا در حالی کع رانندگی میکرد گفت شوگا:عجب اعترافی جلو جمع هوسوک که داشت از خنده زمین رو چنگ میزد جیهو:سونگجون جا کم بود بری جلو جمع اعتراف کنی سونگحون:گفتیم که سوپرایز داریم ته سان:تازه ما اتاق تکی میخوایم همه با هم گفتیم:بلهههههه مین هی:فرمایش دیگه ای ندارین؟؟؟ سونگجون:نه خوبه شوگا:بابا پسرم الان فعلا وقتش نیست بزارین حداقل ۱۲ سالتون بشه بعد میتونید بچه دار بشید جیهو یکی زد پس کله شوگا جیهو:تو یکی ساکت باش به جای اینکه یکم بهش یاد بدی اینکارا بده تازه پیشنهاد هم میدی الاننننن؟؟خاک توسرت مین هی:اقا اصلا باشه توی یه اتاق بخوابین ولی ما هی بهتون سر میرنیم بعدم نبینم غلط اضافه بکنید سونگجون:غلط اضافه مثل چی جیهو:نخود چی هنوز برات زوده شوگا:راستی مین هی فردا قراره با هوسوک برین خونه مامان بزرگش مثل اینکه پسر داییش چند وقته مهمونشه شمارتو هم بهش دادم مین هی:اوففففف تازه از این مهمونی کوفتی خلاص شدما شوگا:۵ روزه دیگه انقدر حرص نخور ****** رسیدیم خونه سونگجون:خبببببب بریم تو اتاق من ته سان:نه اتاق من شوگا:ای بابا اصلا بیاین برین توی اون اتاق خالی تخت دونفره هم دارع راحت میتونی.... ایندفعه من زدم پس کلش مین هی:تو ادم نمیشی برادر؟؟؟ شوگا:غلط کردم خندم گرفت بچه ها رفتن توی اتاقشون ماهم داشتیم از خنده منفجر میشدیم با اون طرز راه رفتنشون مین هی:خب هر نیم ساعت یه بار میریم بهشون سر بزنیم شوگا و جیهو هم رفتن تو اتاقشون رو تخت دراز کشیدم و به اتفاقی که امروز افتاد فکر کردم تهیونگ جوری رفتار میکرد انگار اصلا منو نمیشناسه بعد ۵ سال باورم نمیشه اینطوری باهاش ملاقات کنم خداروشکر که بخیر گذشتم نفس عمیق کشیدم و سعی کردم بخوابم ******* جیهو:برو اون دوتا مرغ
ژانر:

پاسخ به

×