فیک تهیونگ پارت ۲۰ کپ
بهش خیره شده بودم و اون با حرص بهم نگا میکرد مین هی:هه یه دفعه منم بکش اخه این.دنیا رو بدون ته سان نمیتونم تحمل کنم بالاخره توی همین چندسال میرم پیشش تهیونگ:دهنتو ببند چشامو بستم مین هی:کارت تموم شد حالا دیگه گمشو یهو دستمو محکم گرفت و دنبال خودش کشید مین هی:ولم کن لعنتی تهیونگ:فقط خفه شو خفه میفهمی؟؟ رفت سمت ماشینش منو حل داد داخل خواستم درو باز کنم اما قفلش کرد مین هی:این درو باز کن لعنتیییییی بازش کننننننن با بیشترین سرعت شروع کرد به رانندگی مین هی:نکن...هق...خواهش میکنم تند نروو اما جواب نداد و هرلحظه سرعت رو بیشتر میکرد به دست زخمیش نگاه کردم دیدم داره خوناش بیشتر میشه مین هی:تهیونگ خواه...هق..ش میکنم بسهههه بس کن فقط دندوناش رو روی هم میفشرد خیلی ترسیده بودم مین هی:تهیونگ نکنن تهیونگگ...هق...بسه تروخدا یهو سرعت رو،کم کرد منم تیکه دادم به صندلی دستمو گذاشتم جلو دهنم تا از هق هقم بند بیاد با دستش محکم زد به دنده ماشین که پریدم ترسیده بودم نمیدونستم چطوری از عصبانیتش کم.کنم من واقعا عاشقش بودم اما بخاطر ته سان نمیتونستم این عشق رو قبول کنم و هی به خودم سرکوب میزدم مین هی:تهیونگ اروم باش دست ازادش رو محکم گرفتم توی دستم با تعجب بهم نگاه میکرد مین هی:حواست به جاده باشه الان میمیریم با بغض حرف میزدم سرش رو چرخوند سمت شیشه ماشین نمیدونم توی اون راه چطوری دستامون توی هم قفل شده بود و من بی صدا اشک میریخت و تهیونگ هیچی نمیگفت رسیدیم خونش مین هی:تهیونگ تهیونگ:ساکت مین هی اینکار فقط بخاطر خودمونه دلم نمیخواد دیگه از هم جدا بشیم خسته شدم میفهمی؟ دیگه نتونستم خرف بزنم رفت سمت همون اتاق قبلیم تهیونگ:مین هی فکر فرار به سرت نزنه همینجوری که به اندازه کافی از دست همه کشید ویدیوهای مرتبط
ویدیوهای جدید