وانشات جیمین آپا نپاک
من خوابیده بودم ولی یهو با صدای یه نفر از خواب پاشدم. صداش آشنا بود و هرلحظه بلند تر می شد .تصمیم گرفتم که برم ببینم صدای کیه؟ بابای ات: خواهش میکنم بهم وقت بیشتری بدیدآقای پارک : وقتت تمومه باید بدهیت رو بدیبابای ات: ولی من هنوز نتونستم جورش کنمآقای پارک: باشه پس یا بمیر یا یه چیزی بجای پولم بهم بدهات: من پشت دیوار قایم شده بودم و داشتم به مکالمه شون گوش میدادماون یه اسلحه گرفت روی سر پدرمیهو گوشیم زنگ خورد و اونا متوجه من شدنآقای پارک: تو کی هستی؟ بیا بیرون! من هیچ کاری نمیتونستم بکنم پس از پشت دیوار اومدم بیرونآقای پارک: تو کی هستی؟ ات: ات امآقای پارک رو به پدر ات: این دخترته؟ پدر سرتکون دادآقای پارک: خیلی خب پس اگر نمیتونی بدهیت رو بدی من اونو با خودم میبرمشوکه شده بودمپدر: نه لطفا به من وقت بیشتری بدیدآقای پارک: اگر دخترت رو بهم بدی قول میدم ازش خوب مراقبت کنم (با پوزخند) پدر: نه بدهیت رو میدم فقط کاری بهش نداشته باشآقای پارک: به هرحال من اونو با خودم میبرم ولی اگر تو بهم بدیش اونوقت بی حساب میشیمات: من باهات میامپدر:دیوونه شدی؟ آقای پارک: اون میخواد باهام بیاد پس ازش خداحافظی کن(پوزخند) دستش رو گرفتم و با خودم بردمش توی ماشین......... پایان پارت 1 پارت بعد لایک ۴۵ ویدیوهای مرتبط
ویدیوهای جدید