حاج حسن بلند شو هنگامه دیگر است

میان خاک سر از آسمان درآوردیم چقدر قُمری بی آشیان درآوردیم وجب وجب تن این خاک مُرده را کندیم چقدر خاطره نیمه جان درآوردیم به حیرتیم که ای خاک پیر با برکت چقدر از دل سنگت جوان درآوردیم چقدر خیره به دنبال ارغوان گشتیم زخاک تیره ولی استخوان درآوردیم شما حماسه سرودید و ما به نام شما فقط ترانه سرودیم و نان درآوردیم برای اینکه بگوئیم با شما بودیم چقدر از خودمان داستان درآوردیم به آبهای جهان تا از آسیاب افتاد قلم به دست شدیم و زبان درآوردیم