فردا شد
حالم خیلی بد بود تهیونگ که از دستم خیلی ناراحت بود دوستمم خیال میکنه مامانم الان پیشمه مامانمم خیال میکنه خونه ی دوستمم خالم خیلی بده زنگ زدم به تهیونگ رفت رو پیغامگیر
من:الو تهیونگ(باگریه) میدونم از دستم ناراحتی ولی باور کن اون دوست پسرم نیست اون برادره دوستمه و الانم حالم خیلی خیلی بده (باگریه)
از زبان تهیونگ
روز تولدم بود
خودم با دستای خودم روز تولدم رو گند زدم با این کارم...
ژانر:
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید ورود/عضویت