فیک خون آشام پارت ۱۰(آپا نپاک)گزارش=جر دادن

تهیونگ‌ یه جوری محکم بغلم کرده بود که داشتم خفه میشدم من:تهیونگتهیونگ:هومممن:بخدا دارم خفه میشمتهیونگ:به من چه باید تحمل کنیمن: یه سوال تهیونگ:جانم بپرسمن:نکنه عاشق شدیتهیونگ:هان چی میگی تو نه بابا منو عاشقی اصلا باهم کنار نمیایممن:(زیر لبی گفتم آره جون خودت)اوه باشه فقط ویژه اجازه بدم پاشم تهیونگ:چرا می خوای ازم فرار کنی ؟ البته درسته قبلاً فقط هر بلایی که می‌توانستیم سرهم میوووردیم ولی تو یک سال گم شدی کجا رفته بودی .از وقتی دیدمت خیلی فرق کردی میدونی جی هو تو خیلی خوشگلی یعنی خیلی آدمو جذب می‌کنی من:آمممم تهیونگ من من .(می خواستم بگم که انسانم ولی کوک اومد تو اتاق)کوک:اوه سلام بچه ها داشتین چیکارمیکردین نکنه بازی میکردیم. از جام بلند شدم به طرف کوک رفتم به مشت زدن تو سینش که دست خودم درد گرفتکوک:جی هو تو مثلاً منو زدی واییی آخخخخ دردم اومد(ادا درمیوورد که بخندیم)هرسه تامون زدیم زیر خنده ولی با این حال خیلی میترسیدم کوک:یادپ رفت اومده بودم بگم که مهمونی هست این هفته میریم عمارت آقای پارک تهیونگ:من نمیامکوک:چرا مگه دوستمون نیست؟تهیونگ:دعوا کردیم باهاش کوک:آمممم چیزه چرا .ولی بریم دیگه توروخدا (کیوت حالت)تهیونگ:کوک تو عشق زندگی من نیستی ها من:آممم بچه ها چیشده راستی چرا نمیذارین من برم بذارین برم دیگه تهیونگ:جوجه کوچولو زیاد حرف نزن و عصبیم نکن من:چرا منو میزنی وااااا مگه چی گفتم .کوک:بسه دیگه برین وسایل هاتون رو جمع کنید سوار ون میشیم بریم من گفتم:من لباسی ندارم چون اینجا خونه من نیستتهیونگ یه دفعه دستمو گرفت و برد سمت به اتاق وقتی داخل اتاق شدم پر لباس بود لباسای رنگا رنگ ولی من از لباس سیاه رنگی که پایینش پف داشت و یقش هفت بود خوشم اومد. روبه تهیونک گفتم:آممم تهیونگ این لب
ویدیوهای مرتبط
ویدیوهای جدید