صبح جمعست. دوست پسرت کیم تهیونگ بعد از ماه ها از تور جهانی برگشته. اون هنوز آروم و کیوت کنارت خوابیده.وقتی توی خواب میبینییش لبخند میزنی ؛ ولی واقعا میخوای روزتو با اون بگذرونی.اون بهـت قول داده بود وقتی برگشت تورو به رودخونه هان ببره و تو نمیتونی بیشتر از این تحمل کنی، پنج ماه شده!!پس تصمیم میگیری بیدارش کنی... ته ته : آه...لطفا تنهام بزار ...می دونی بعد از این همه کنسرت و تور واقعا خسته ام...چرا بیدارم میکنی...!؟ ادامه داد بزار این هفته استراحت کنم واقعا خسته ام موهاشو کشیدی ته ته : عزیزم، واقعا خستم ...آه...لطفا...بزار بخوابم...لطفا کسی باش که باعث آرامشمه... ا/ت: الان مگه رو اعصابتم؟!!( خاک تو سر داری بدبختو از خواب بیدار میکنی پس مایه آرامششی؟؟والا) ته ته: آه...نه اونجوری...واقعا نه...فقط خستم...امروز بیا فقط بخوابیم...نمیتونم خیلی خستم واقعا...دفعه بعد...( نزدیک بود خوابش ببره)...دفعه بعد ...باهم میریم رودخونه باشع!!؟؟امروز روز استراحته سرشو فرو برد توی گردنت ولی تو ازش فاصلع گرفتی( مَرَض داری خانومم) اون کاری نکرد و گذاشت بری( بیا عـ...خانم فرصت به اون خوبی از دست دادی)... و دوباره گرفت خوابید( فرصت طلب) سرتو چرخوندی طرفش...خیلی کیوت و در عین حال هات بود... به اندازه کافی حوصلت سر رفت... نگاه طولانی مدت بهش باعث شد وسوسه بشی ببوسیش... پایان پارت اول جاهــای باحالش نرسیدهه(۱۸+) تقدیم به منحرفا ( چون خودم منحرفم اینجوری نوشتم) گزارش : مسدود کانال شرایط پارت دوم: شرایط پارت دوم: ۵ بازنشر ۲۵۰ لایک منو ۶۵۰ تایی کنید ویدیو کپی ممنوع
ژانر:

پاسخ به

×