تصورکن تهیونگ ( اهریمن دریا پارت ۱۸ )

تهیونگ اومد و بغلت کرد تهیونگ : هنوزم کوچولویی هنوزم جوجه خودمی تهیونگ ب گردنبندت نگاه کرد تهیونگ : مرسی ک فراموشم نکردی باهم پاشدین و رفتین سمت خونه مدیر برگشت توی دفتر مدیر : عهه پس اینا کوشن چرا یهو غیبشون زد وااا رسیدین خونه تهیونگ گل رو دید تهیونگ : این همونی نیست ک من بهت دادم ا/ت : اره خودشه اون تنها امید من توی این ۲ سال بود نباید میزاشتم خشک بشه تهیونگ من باهات قهرم لعنتی یهو ترکم کردی...