خلاصه داستان : مسیح سه پنج رانندهٔ یکی از تریلی‌هایی که محمولهٔ بزرگ مواد مخدر و اسکناس‌های تقلبی را حمل می‌کند توسط پلیس شناسایی و در درگیری زخمی می‌شود و در بیمارستان بستری می‌گردد. حاج احمد مأمور آگاهی دوست زمان جوانی مسیح او را می‌شناسد و از او می‌خواهد که اطلاعات لازم را از تشکیلات قاچاقچیان به پلیس بدهد. اما او حاضر به همکاری نمی‌شود و زمانیکه توسط قاچاقچیان در می‌یابد همسر و فرزندش در دام آن‌ها هستند، مصمم تر می‌شود تا با پلیس همکاری نکند. او بعد از فرار از دست مأموران پلیس و .

پاسخ به

×