سریال گودال قسمت ۲۵۸

سریال گودال قسمت 258 دوبله فارسیآدرس کانال مشکی ترکی ...لینک کانال تلگرامی مشکی: داستان قسمت آخر روزگارانی در چوکوروا، فصل دوم. زلیخا و ایلماز به هم می‌رسند؟ مژگان زلیخا را می‌کشد؟ داستان قسمت آخر سریال گودال، فصل سوم. راز یاماچ لو می‌رود؟ وارتلو فدا می‌شود؟ داستان قسمت آخر سریال زن، فصل سوم. بهار و عارف عروسی می‌کنند؟ عاقبت شیرین چه می‌شود؟ داستان قسمت آخر سریال تردید، فصل دوم. چه بلایی سر ریحان می‌آید؟ راز بزرگ عزیزه چیست؟ پدر میران کیست؟ آذر از میان نگهبانهای پرشمار چاعتای عبور می کند و وارد اتاق کار او می شود. چاعتای بدون اینکه به آذر اجازه ی صحبت کردن بدهد با غرور زیاد می گوید:« لابد اومدین درباره ی دعواتون با یاماچ حرف یزنین و احتمالا از من کمک می خواید. من بین شما و یاماچ هیچ فرقی نمی بینم یعنی جنگ بی معنای بین شما به من ضرر زده. من شما رو یه راه حل نمی بینم بلکه شما به اندازه ی یاماچ برای من مشکل ساز هستید در واقع خود مشکل هستید. اگر ملاقات با شما رو قبول کردم بخاطر این بود که یه خانم خیلی محترم ازم خواسته بود و نمی تونستم درخواستشو رد کنم. از این به بعد هم از افسون فاصله بگیرید و هم از هر کسی که دور اون میز نشسته و برای من کار می کنه.» آذر که اصلا فرصت حرف زدن پیدا نکرده با عصبانیت آنجا را ترک می کند.سلیم و یاماچ با هم به جلسه ای می روند. افراد چاعتای که به تازگی دست کوچوالی ها را هم بوسیده اند و قبول کرده اند از دستوراتشان اطاعت کنند دور میز نشسته اند. انها برای یاماچ توضیح می دهند که چاعتای از همه شان خواسته سر کارشان برگردند و به کار مواد مخدر ادامه دهند و اگر این کار را نکنند به دردسر می افتند و از طرفی به اجازه ی کوچوالی ها هم نیاز دارند. ی