به نام خداوند بخشنده مهربان سلام دوستان 22 بهمن رو به همگی تبریک میگم:) جاتون خالی دیشب خیلی خوش گذشت الان براتون تعریف می کنم چی شد: دیشب دختر همسایمون(11ساله) اومد خونمون ما هم بهش گفتیم امشب قراره بریم پشت بوم برای بانگ اللّه اکبر،اونم کیف کرد و گفت منم می خوام بیام ...بعد مامانم بهش گفت:ما هر سال اینکارو انجام میدیم و تازه تایر ماشینم آتیش میزنیم(یه سنت تو شهر و دیارمون خخخخ) اونم تا ساعت نه شب پیشمون وایساد و هی میگفت امسالم تایر آتیش بزنیم و برم رو پشت بوم ولی متاسفانه امسال تایر نداشتیم تا این که همسایمون اومد به خونمون برای گرفتن تخم مرغ بعد دختر همسایمون پرید و ازش پرسید: عمو شما تایر کهنه و خراب ندارین؟ آقای همسایه هم سریع گفت چرا خیلی هم دارم بعد بهش التماس کردیم حداقل یکیشو بده بهمون اونم با لبخند گفت:همشون بردارین :) واااای چقدر کیف کردیم حالا اینم بگم وقتی رفتیم سراغ تایرها ساعت 8 نیم بود بعدشم رفتیم اونطرف خیابون(البته با فاصله) تایر ها رو آتیش زدیم و دو تا جای پیف پاف (حشره کش) انداختیم تو تایرا و زود فرار کردیم بعد پنج دقیقه صدای بوووم اولی اومد از ترس زهلم ترکید بعد دومین صدای بوم اومد من و دختر همسایه همش می خندیدیم ((نکته: چون ترقه نداشتیم از این ترفند استفاده کردیم اگه شما هم یه روز خواستین اینکارو کنید اول مطمئن بشید یه جای امن بایستید چون خطرناکه)) 8 دقیقه مونده بود تا ساعت نه ،رفتیم پشت بوم خیلی تاریک بود ...هر دقیقه عین یک ساعت میگذشت خودمون کشتیم تا ساعت نه شد. بعدشم هماهنگ با صدای بلند گفتیم: اللّه اکبر دومین اللّه اکبر و که گفتیم یه دفعه یه سرباز از پاسگاه منطقه سه بار همراه ما گفت اللّه اکبر ،اول ما گفتیم بعد اون کلا یکی در میون ...سومی رو ک
ژانر:
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید ورود/عضویت