ماجرای منو بیلی (کادوی رویایی) پارت یک کپشن

ماجرای منو بیلی (کادوی رویایی) پارت یک کپشن ایسا: خودم ارمین: شخصیت خیالی خودم رمانو نوشتم پس کپی به شدت ممنوعتو اتاقم نشسته بودم ،یکی از عکسای بیلی رو قاب میگرفتم وای خدا یعنی یه روز میبینمش !! *-*پنجشنبه تولدم بود نباید وقت تلف میکردم حسابی اتاقمو مرتب کرده بودمهمین طوری بودم که یهو داداشم ( ارمین) اومد تو با کلی وسیله و کاغذ و البوم بزرگ کالکشن سکش گفتم: هی! اتاقمو شلخته نکن گف عیب نداره گفتم چرا خیلیم داره پنجشنبه.....ارمین : پریدم وسط حرفش میدونم تولدته ولی بابا گفت قرار نیست اینجا باشه ،) چشماش گرد شد چقد ابجی بزرگا بعضی وقتا رو مخن ،،،،گفتم چیه گف پس کجا قراره باشه؟تو دلم گفتم نباید سوپرایزو لو بدم ـگفتم امممم بابا گفت میخوایم بریم امریکا !!^^و بعد یه لبخند ملیح زدم و با عذاب وجدان که یه وقت سوپرایزو نفهمیده باشه زدم بیرون....ارمین از در اتاق رفت بیرونن ـامریکا!!** یعنی میتونم بیلی رو ببینم یعنی شانس میارمم"!!!سری هر چی وسیله بود ریختم تو چمدون ،شب پرواز داشتیم اروین تو اتاقش با کالکشن سکه هاش ور میرف منم یه چمدون گنده از تو اتاقم میکشیدم بیرون!! هوففف چقدر سنگیه بابا گف ارمین پاشو دیر شد ،،،،رفتیم فرودگاه سوار هواپیما شدیم از پنجره بیرونو نگا میکردم به بیلی فکر میکردم نمیدونم چقدر بهش فکر کردم که خوابم برد^^
ویدیوهای مرتبط