فیک جانگ کوک The devil love 12 تا که خانواده هامون اومدن تو اتاق و باباهامون جدا شون کردن بابام:جیمین چیکار میکنی کمک کوک کردم تا بشینه رو تخت بابای کوک:چیشده بود مامان کوک اومد پیش کوک:ا.ت تقصیر تو که نبود ها(با عصلانیت نگام میکرد کوک:مامان پای ا.ت رو نکش وسط مامانش دست رو سرم کشید:وای ببخشید دخترم معذرت میخوام من:اشکال نداره مامانم:جیمین چرا جونگ کوک رو زدی جیمین نگاه من کرد بابام دست جیمینو گرفت و گفت:جای تو دیگه تو خونه ما نیست جیمینو برد و انداخت بیرون رفتم جعبه کمکای اولیه رو اوردم مامان کوک:میتونی من:دکترا خوندم مامان:خوبه بعد پانسمان زخما رفتم براش آب بیارم همه هم رفته بودن تو اتاقشون آب رو اوردم و پشت سرم درو بستم کنارش نشستم و گفتم:بیا آب با لبخند خرگوشی آب رو ازم گرفت کوک:مرسی خوردش و گذاشتش رو پاتختی کنار تختم بعد بهش گفتم:چرا باهاش دعوا کردی کوک:بخاطر عشقم بغض کردم و پریدم بقلش من:خیلی دوست دارم بانی کیوتم کوک محکم بقلم کرد و خندید:منم دوست دارم پرنسس نازم،من بخاطرت دنیارم به اتیش میکشم چه برسه دعوا من:واقعا کوک:میخوای امتحان کنم محکم تر بقلش کردم:خیلیییییی دوست دارم کوکککککی بلند بلند میخندید کوک:ایکاش تا اخر عمر میتونستم بقلت کنم از بقلش دراومدم:بیا بخوابیم کوک:فردا هم دانشگاه نداریم نه؟ من:نه نداریم تعطیله کوک:خب خوبه من:چرا خوبه کوک:میخوام وقتمو باهات بگذرونم بالشت رو درست کرد و دراز کشبد و دستاشو گذاشت زیر گردنش و به سقف نگاه کرد کوک:قبل اینکه بخوابی چیکار میکنی که خوابت ببره من:اهنگ گوش میدم اما... کوک:اما چی رو شکمم دراز کشبدم و دستامو گذاشتم زیر چونم من:اما میخوام این دفعه به اهنگ خوندن تو گوش کنم تا خوابم ببره کوک:جدی میگی من:اوهوم کوک:تو ثدامو دوست
ژانر:

پاسخ به

×