آنجا قطعهای از خاک بهشت و آرمانشهر مهدوی است. جامعه آرمانی مهدوی که همه فارغ از موقعیت و مال و شهرت دنیوی، یکسان با یکدیگر قدم برمیداشتند. دارا و ندار، تحصیلکرده و عامی، ضعیف و قوی و... هیچ کس را برتری بر دیگری نبود چرا که همه برقرار به سر حد قرار آمده بودند.
آن رمل های ریز و تفتیده، پذیرای پاهایی بود که با عشق میلغزید. آنجا قطعهای از نور بود که راهی آن می شدیم. همان جا که اکنون دو سال پیاپی است از دیدارش محرومیم و از زیارت بزرگانش جا ماندهایم. بزرگانی به وسعت آسمان ، برخاسته از آرمانی سترگ.
اگر چه اکنون با شیوع ویروسی که همه ابعاد زندگی را تحتالشعاع قرار داده، از سفر به سرزمین نور جا ماندهایم اما در حریم دل و با زورق خیال میتوان وادی به وادی طی مسیر کرد تا به فکه رسید.
فکه با آن رملهای مرموز که پای را به سمت خود میکشید. کمی آن سوتر میدان مین را رد می کنیم تا به یادمان سید شهیدان اهل قلم برسیم: شهید آوینی . جایی که او از نردبان شهادت عروج کرد، بیهراس و بیسایه.
ژانر:
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید ورود/عضویت