خش۲: هارلی کم کم به این باور رسید که جهان، به‌صورت مداوم در یک وضعیت هرج‌و‌مرج قرار دارد.درست مثل دیالوگ معروفی که جوکر میگفت:(می‌دونی دیوونگی مثل جاذبه می‌مونه. تنها چیزی که می‌خواد، یه هل کوچیکه!) او احساسات غم و اندوه خود را سرکوب کرد و بعد از گذشت مدتی توانست با جوکر ارتباط برقرار کند. جوکر هم درست همانند گای به یک سری مسائل باور داشت. به همین ترتیب هم تصمیم گرفت که شغلی در تیمارستان آرکهام برای خود دست و پا کند. او خیلی زود درخواست ملاقات و گفت‌وگو با جوکر را کرد. او در همان جلسه‌ی اول، جنون شکوفا شده‌ی خود و همچنین وسواسی را که نسبت به او پیدا کرده بود، نشان داد. جوکر از تماشای هارلی لذت برد و حتی توانست با کمک او، چندین بار از تیمارستان هم فرار کند؛ داستان از جایی آغاز می‌شود که دکتر هارلین کویینزل به‌عنوان یک کارآموز فعالیت خود را در تیمارستان آرکهام آغاز کرد. او به وجود فردی به نام جوکر پی برد و خیلی زود، به سمت انگیزه‌های جنون‌انگیز او جذب شد. به همین ترتیب هم او داوطلب شد که خودش وضعیت او را بررسی کند و ملاقاتی نزدیک داشته باشد. در طی یکی از جلسه‌هایی که این دو با یکدیگر داشتند، جوکر به هارلین در رابطه با گذشته غم‌انگیز خود توضیح داد. اینکه چطور پدرش مدام از او سوءاستفاده می‌کرد. هارلین بعد از شنیدن این ماجراها با جوکر همدردی کرد و خیلی زود عاشق او شد. او به جوکر کمک کرد که از تیمارستان فرار کند؛ آن هم درحالی‌که در قالب هارلی کویین لباس پوشیده بود. درنهایت هارلی توسط بتمن دستگیر شد و درون یکی از سلول‌های تیمارستان افتاد. او حتی بعد از زندانی شدن هم توانست بارها و بارها از آن‌جا فرار کند. در طی خط داستانی No Man's Land، هارلی بالاخره توانست بعد از مدتی تلاش از

پاسخ به

×