سلام به خوشگلا=)ببخشید که نتونستم دیروز بزارم...این روزا خیلی حالم خوب نیس،حوصله ام نمیاد بیام آپارات=/فقط بخاطره شما اینجام! خب میریم سراغ فیک...پارت33 یونگی:آره میدونم...اول رفتم خونه،کوک حالش خوب بود،گلوله رو خارج کرده بودن... (یدفعه از اتاق عمل صدای نوزاد اومد) یونگی:یعنی بچه ها بدنیا اومدن!؟این خیلی خوبه که بچه ها زنده‌ان ولی امیدوارم ا/ت خیلی درد نداشته باشه جیمین:این یه چیزه طبیعیه که موقع بدنیا اومدن بچه درد داشته،پس نگران نباش! یونگی:میدونم...ولی احساس بدی دارم که ا/ت قبلش خیلی اذیت شده و مطمئنا الان هم داره درد زیادی میکشه...امیدوارم بعد از بدنیا اوردن بچه‌ها بدتر نشه! جیمین:خونسردیتو حفظ کن...هیچی نمیشه...ببین تا الان خوب پیشرفته. (دکتر با پرستار از اتاق‌عمل اومدن بیرون) یونگی:چیشد آقای دکتر! ا/ت حالش خوبه؟ جیمین:دوقلو ها چی!اونا خوبن؟ دکتر:هردو نوزاد حالشون خوبه و سالم بدنیا اومدن:)ولی خانم ا/ت شرایطش خیلی وخیمه!..ایشون قبل و بعد از زایمان خونِ زیادی از دست دادن،باید هرچه سریعتر بهش خون تزریق کنیم! وگرنه از دست میره=|| جیمین:خب من بهش خون میدم! دکتر:گروه خونی شما چیه؟ جیمین:A! دکتر:متاسفانه نمیشه،گروه خونی خانم ا/ت AB هس...هرچه زودتر یکی رو پیدا کنید و ما هم به بانک خون سفارش میکنیم،فقط سریع! یونگی:باشه حتما....جیمین فکر کنم تهیونگ گروه خونیش AB باشه!درسته؟ جیمین:راست میگی!بزار الان بهش زنگ میزنم که بیاد. (تهیونگ،هیوکیونگ رو برد به اون کلبه....بستش به صندلی و به دهنش چسب زد...همونجور که کوک گفته بود!...گوشیه تهیونگ زنگ خورد) تهیونگ:الو جیمین؟ جیمین: الو..تهیونگ هرچه سریعتر بیا بیمارستان ا/ت بهت احتیاج داره،باید بهش خون بدی! تهیونگ:من الان نمیتونم! کوک بهم گفته.
ژانر:

پاسخ به

×