< فیک هوسوک ( عشق تصادفی ) پارت ۶ قسمت ۱ > (کپشن)

{ پارت ششم } گوشی زنگ خورد جونگ هی بود +وای خدا این چرا الان زنگ زده +امم ببخشید میشه چند لحظه ای حرف نزنید یه تماس مهمه *باشه گوشی رو برداشتی و گذاشتی دم گوشیت که با داد جونگ هی مواجه شدی : ( او می گاد بچه ها فکر نکنید داداشش خیلی بد اخلاق بعد میفهمید چرا داد زد ) # دختر معلوم هست کجایی نیم ساعته بیرون منتظرتم چیکار میکنی اون تو بیا بیرون دیگه (داد) +اولم سلام دومم خوبی سوم داد نزن مگه ساعت چنده که تو الان بیرونی # حواستم به ساعت نیست خدا یه عقلی به این دختر ساعت ۵ نیمه (داد) +چیییییییی¿¿¡¡¡¡¡(داد) # به فرما بعد به من نگو داد نزن +وای سومین کلم رو میکنه باشه باشه اومدم یه دو دقیقه وایسا # دو دقیقه شد نیومدی خودم میام تو خدافظ +خدافظ وقتی قط کردی با ۱۴ تا چشم رو به رو شدی که بعد فهمیدی اینقدر داد جونگ هی بلند بوده از پشت گوشی هم اونها شنیدن +ببخشید بلند بود صداش ؟؟ ته : خی..لی +ببخشید وقتی برادرم عصبی میشه داد خیلی بلندی میزنه (با صدای اروم گفتی) ته : خدا صبر بده بهت که با برادرت زندگی میکنی این دادِش از داد های جین ۱۰۰ برابر بود +ببخشید جین : هی اگه به خوای حساب کنی داد های من داد نمیشه میشه اروم حرف زدن ته : خخخخخخ راست میگی جیمین : هی دختر نمیدونم اسمت  چیه ولی +اسمم کان ا/ت هست (پریدی وسط حرفش)وای ببخشید پریدم وسط حرفتون جیمین : اشکال نداره ا/ت ولی من ضمانت نمیکنم تا ۱ دقیقه دیگه زنده باشی آخه برادرت گفت فقط دو دقیقه دیگه نباشی داغ میکنه بد جوری +وایییییی(جیغ زدی)من برم وسایلم رو جمع کنم که فاتحه ام خوندس خدانگهدار تعظیم کوتاه و بدو الفرار سریع رفتی از پله ها بالا وسایلت رو برداشتی رفتی بیرون هر چقدر گشتی جونگ هی رو پیدا