Jung kook and me p15(فن فیک خوناشامی جونگ کوک کپشن)

گایز کله منو نکنین--_--اره قرار بود بعدازظهر بزارم ول مامانم ک اومد مجبور شدم برم بازار برا خرید و اینا بعدشم چهارشنبه سوری و کلی مهمون و دیروزم کلا گوشیم خاموش بود خونه رو تمیز میکردیم -_- با این رسمای عذاب اور ایران:/ امروز 4 تا میزارم پشت سرمو نگاه کردم که دیدم هیچی نبود ولی اونا رو گم کردم-_-کجا رفتن حالا کجا برم؟ازکدوم راه رفتن؟عهههههه... از زبان کوکی: -آیشا ا/ت کوش؟ ^مگه نیومد؟ -نه بابا نیستش که ^چقد بهت گفتم اینقد سریع ندو -کجا پیداش کنیم حالا:/ ^منو برسون کلبه بعد برو دنبالش مشکل خودته. -زحمتت نشه یوقت. ^نمیشه بگو راه کلبه از کدوم طرفه. -مستقیم برو میرسی همونجا دم در وایسا تا ماهم بیایم. ^باشه منتظرم. سریع رفتم دنبالش...همینجوری داشتم میگشتم که صدای جیغ شنیدم...فهمیدم خودشه...سریع دوییدم سمت صدا که رسیدم بهش همین که منو دید گفت : +کوکیییییییییییییییییییییییی نجاتم بدهههه با نگرانی گفتم-چیشدههه؟ +سوووووووسک. -سوسک؟همین؟از دست سوسک نجاتت بدم؟خجالت بکش 20 سالته دخترقلبم ریخت یهو فک کردم چیشده. +حالا نمیخواد غر بزنی بیا بندازش اونور الان دوباره میاد رو پام چندشم میشه. -ولی من از سوسکا خوشم میاد. +چیییییییی؟ (واقعا از سوسک خوشش میاد:/من میرم محو شم بای) -وایسا برم یه شیشه بیارم بگیرمش. +نهههه توروخدا حالا میخوای هرروز بندازیش به جون من -دقیقا، خیلی خوب حدس میزنی +جان من ولش کن فقط بیا بریم سمت کلبه. -خب حالا اینجوری نکن دنبالم بیا....... از زبان ا/ت: رسیدیم به کلبه که دیدم آیشا دم در منتظره. ^چقد دیر کردین؟!! -خانم سوسک دیده بود. +یااااا چیکار کنم تو خوشت میاد من بدم میاد هرکی یه چیزی بدش میاد دیگه. -اخه سوسک که ترس نداره. +چرا داره. ^میشهههه اینقد بحث نکنین این سوم