فیک کوک(خون آشامی در نیمه شب)پارت هفدهم

فیک کوک(خون آشامی در نیمه شب)پارت هفدهم دو دقیقه چشام گرد شده بود و حرف نمیزدمو سکوت و شکستم#یاااا تو یکی دیگه رو دوس داری مگه یادت نی اون موقع چی گفتی@مع تورو دوس دارم اون موقع هم منظورم تو بودی#ی ی ی یعنی تو@اره منچالش=چه رنگی دوس داری(مع بنفش)توی راه دیگه حرف نزدم بعد پنج دقیقه احساس کردیم لاستیک پنچر شده کوک زد کنار دید اون یکیی هم پنجر رفتم تو ماشین گوشیمو پیدا کنم اونم نبود!چه خر تو خری شد هااااهوا هم زمستونی منم هییچی نپوشیده بودم نشستیم تو ماشین صندی عقب کوک هم اومد عقب تا سردش نشه اخه گرمایش ماشین خراب بود:/کتشو انداخت روم اما هنوز من میلرزیدم و یخ میزدم کوک گفت@ب ب باید یه کاری کنیمیزره فک کردم #فکرشم نکن@اما چاره ای نیس#ای خداااا اخه چرا من چرا الانسرمو تکون دادم و رفتم لای پاش بشینم بعد کت و انداخت روم و محکم بغلم کرد بعد از چند دقیقه بدنم خیلی گرم شد و چشام گرم شد و بستم __________________________________________________________چشام و باز کردم دیدم دراز کشیدم و محکم تو بغل کوکم انگار خواب خوبی میدید بعد چند ثانیه به خودم اومدم دیدم پشت شیشه هزار تا ادم جمع شدن خداروشکر شیشه دودی تیره بود واگرنه برام دردسر میشد کوک و تکون دادم تا بیدار شه#کوک تروخدا پاشو ملت دارن نگا میکنن نباید منو بشناسن@چ چ چی ب باشه اومدمشنلم و انداختم تو سرم و ماسک زدم و کلاا سرم پایین بود کوک پاشد بعد یه ربع کمک گرفتن و عوض کردن لاستیک سوار شد تا بریم منم عقب بودم که سکوت محض بودو من این سکوت و شکستم#ییااااااا دیونه میبینی چیکار میکنی اخهخنده ریزی کرد#خنده داشتهیچی نگفت و بعد نیم ساعت رسیدیم رفتیم توی یه کانکس بعد کلید و زد و رفتیم داخل (میدونین که جسد و میسوزونن و خاکسترشو نگه میدارن)دسته بندی شده بود ک
ویدیوهای مرتبط