پارت ۱۵: (از دید ات) به کوک نگاهی انداختم چقد جذاب شده بود لعنتی البته اون همیشه جذابه و همینطور یدفعه ای چشم تو چشم شدیم منم سریع نگاهمو ازش گرفتمو و چان رو دیدم چشمش به لوناست لونا هم داشت به چان چشمک میزد خنده دار بود انگار خوشش اومده (پایان دید ات) والدین ات: بفرمایید بشینید. ات: هی چان من الان الکی به مامان میگم که نیخوام دستمو بشورم بعد تو هم بگو منم میرم دستشویی اوکی؟ کار دارم باهات [توجه:آروم و در گوش چان گفت] ات:ببخشید اما من میتونم برم دستمو بشورم؟ مادر ات: باشه عزیزم زود بیا چان: ببخشید منم میتونم برم دستشویی؟ مادر ات: البته لونا: کوک رژ کمی لبم پخش شده نه؟ کوک: آره یکم لونا: پس من میرم درس کنم کوک: باشه (ذهن کوک) چقد مشکوک میزننن چان: چیه؟ چی میخوای بگی؟ ات: خب خب دیگه کم مونده بود خانواده جئون و همینطور خانواده ما هم ببینن که تو داری به لونا نگاه میکنی و چشمک میزنی خجالت هم چیز خوبیه جلوی خانواده ت زل میزنی بهش[به به خانم ات غیرتی شده] چان:اووو غیرتی شدی دوس دارم و میکنم و به تو ربطی نداره [ات میخواست گوش چان رو بکشه که لونا اومد.....] لونا: اوه سلامی دوباره میتونم راحت حرف بزنم؟ ات و چان: البتهههه لونا: عجب شما دو تا حدود ۱۰ دقیقه ای میشه نیومدید و دارید حرف میزنید؟ چان: ببخشید من رفتم شما به بخث دخترانه تون ادامه بدین.... ات: آخ ببخشید باهاش یکاری داشتم لونا: راستی میتونی برام رژ بزنی؟ ات: چرا که نه لونا: وییی مرسیییی ات: خواهش میکنم لونا: ااها راستی میتونی شمارتو بدی؟دوس دارم بیشتر باهات آشنا شم ات: البته ...... لونا: میسییی بهت حتما پی ام میدم ات:باشه لونا: بهتره زود بریمم‌ وگرنه کنجکاو میشن ات: آره راست میگی خخ پدر کوک: دخترم چقدر دیر اومدی لونا:
ژانر:

پاسخ به

×