اقای داداش داری چیکار میکنی ؟
یادم اومد همچی یادم اومد داشت گریم میگرفت بغلش کردم و گریه کردم و بهش گفتم معذرت پیخام همش تقصیر من بود دیگه ناراحت نباش بغلم کرد داشت گریه میکرد
همش بهش میگفتم معذرت میخام و اون فقط گریه میکرد صبح بیدار شدم دیرم شده کوکی با دستپخت خودش واسم صبحانه اماده کرده بود دیرم شده بود ولی چون اولین بارش بود که غذا درست میکرد غذاشو خوردم دسپختش بدک نبود ولی من خیلی خوشم اومد چون خودش درست کرده بود داشتم میرفتم سر کار که
کوک بهم گفت : کجا میری؟
گفتم سر کار دیگه
گفت امروز قراره باهم بریم بیرون من خودم از رئیست مرخصیتو گرفتم
تعجی کرده بودم اولین باری بود که اینکار را میکرد
اماده شدم و رفتیم بیرون و.......
امیدوارم خوشتون اومده باشه
اگر خوشتون نیومده تقصیر دوستنه اون گفت اینطوری بنویس
۵ تا پیام تا پارت بعد
ژانر:
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید ورود/عضویت