در باز شد....... فَکِت باز مونده بود.... ؟؟؟؟؟ : سلام.... من جانگ هوسوک هستم... یکی از قوی ترین مافیا ها توی کره.... ا. ت میدونم که دوست نداشتی کسی اینو بفهمه ولی دیگه مهم نیست... من نمیخوام بخاطر من خجالت بکشی..... ممنون که بهم اعتماد کردی و اومدی توی زندگیم.... دسته گل و باکس شکلات رو گذاشت روی میزت و زل زد تو چشماتهوسوک: تولدت مبارک...... و اینکه میخوام بدونی تو از همه برام با ارزش تری.... لبخند بهش زدم سانا یکی محکم کوبید به شونه ام.... سانا :دیدی گفتم براش مهمی..... هوسوک دستم رو گرفت و گفت : اگر کسی دوست دخترم رو اذیت کنه کاری میکنم از زندگی کردن پشیمون بشه..... دوباره بهم نگاه کرد و گفت:بیا بریما. ت : ولی من کلاس دارم..... معلم: میتونی بری.... دستم رو کشید و از دانشگاه رفتیم بیرون..... ساعت 9 شب... با هوسوک رفتید کنار دریا..... اونجا برات جشن گرفته بود..... ( کمبود دوست پسر زیادی احساس میشه توی این وانشات.... ولی همچنان میگم سینگل باش و پادشاهی کن.... ماذا فازا واقعا....) چند تا از دوستات و دوستای هوسوک(بنگتن) هم بودن..... هوسوک: متاسفم که امروز صبح باهات دعوا کردم..... ولی من مجبور بودم اینجوری رفتار کنم که تو سوپرایز بشی.... تو.... تو که نمیخوای ازم جدا بشی مگه نه..... پریدی بغلش و گفتیمعلومه که نمیخوام جدا بشم ..... همه براتون دست زدن....... پایانلایک به 70 برسه وانشات بعدی رو آپ میکنم.... از همه اعضای بی تی اسه و غمیگن
ژانر:

پاسخ به

×