ماه قرمز پارت 3 کپشن

بعد از اینکه جونگ کوک رفت نشستم جلو آینه به صورت و بدنم خیره شدماره زخمی وجود نداره همشم بخاطر جونگ کوکهولی اون دیگه حقی نداره که بهم. دس بزنهاروم. رو لباسیامو در اوردم که یه دفعه در باز شد جونگ کوک بود چشمام گشاد شدمیونگ جو:تو اینجا چیکار میکنی مگه نرفتیاومد جلو تر چشاش زرد شد دندوناشو کرد تو شونممیونگ جو:اهههه دیگه نای بلند شدن نداشتم که یهو ناپدید شداهه لعنتی ازش متنفرماز دید مینچاانقد موندم تو اتاق حوصلم سر رفت بلند شدم اروم بدون اینکه کسی بفهمه از قلعه اومدم بیرون داشتم میدویدم که به یه تپه رسیدم یه پسر تکیه داده بود به درخت به ماهی که روبروش بود خیره شده بوداروم رفتم عقب ولی همینجوری بدون اینکه برگرده گفتیونگی :همونجا که هستی وایسا وایسادم که بلند شد دستاشو برو پشتش اومد سمتممینچا:م...منیونگی :تو چجوری اومدی اینجامشکل اینجاست که همشون همینو میپرسندیگه قلبم داشت میومد تو دهنم که بیهوش شدمیونگی :عه یه دفعه چش شداز دید جنیتهیونگ :جنیجنی :چیهتهیونگ :برو درمورد همون. دختر ادم تحقیق کنجنی :چون من باهات مهربونم اینارو به من میگی برادر تا دیروز که کتکم میزدیتهیونگ :جنی اعصاب منو بهم نریر کاری که گفتمو بکنبلند شدمو رفتم از اتاقش بیروناون دختره با برادر یونگی رو تخت سلطنتی بودنجنی :این چش شدهیونگی :نمیدونم اومده بود تپه یه دفعه بیهوش شد آوردمش اینجاجنی :باشه برو.کنارنگاهش کردمجنی :اسمش لی مینچا 23 سالشه چی از شهر اومده شهر آدما هه باورم نمیشه تمام تحقیقاتو کردم رفتم تو اتاق ته تهیونگ :چی شده؟ همه چیو بهش گفتم رفتم بیرون داشتم تو سالن قدم میزدم که رزی اومد سمتم جنی :چیشده باز رزی :این جونگ کوک باز چشه اهه اومده تو اتاقم رید به همه چی جنی :حتما
ویدیوهای مرتبط