سریال دختران آفتاب قسمت 115 دوبله فارسی
آدرس کانال مشکی ترکیدو
...
داستان قسمت آخر سریال عشق از نو. بچه فاتح و زینب زنده میماند؟
داستان قسمت آخر سریال دکتر معجزهگر، فصل اول. نازلی و علی به هم نزدیک میشوند؟ عادل میرود؟
نازلی از خانه خارج می شود و دنبال راهی است تا دنبال مادرش برود. سلین سراغش می رود تا آرامش کند اما نازلی که از سلین به خاطر پنهان کاری اش عصبانیست مدام به او طعنه می زند. سلین دلیل رفتار نازلی را می پرسد و او می گوید: «برای اینکه بهم نگفتی ظفر با مامانم چی کار کرده! خودم حرفاتونو شنیدم.» سلین می گوید: «من بعد از فهمیدنش نابود شدم. نمی خواستم تو هم به روز من بیفتی.» نازلی می گوید: «من به اون آدم بابا گفتم. تو بیمارستان مراقبش بودم. به خاطرش دل مامانو شکوندم. چطور تونستی ازم قایمش کنی؟» سلین که عصبانی شده می گوید: «حالا که می خوای حقیقت رو بدونی، ظفر بابای ما نیست. اون کسی نیست که به مامان تجاوز کرده.» نازلی که نفسش بند آمده و اینها را باور نمی کند شروع به گریه می کند.
در طرف دیگر علی و ساواش به فکر راهی هستند که به گونش دسترسی پیدا کنند اما رعنا به آنها گفته به پلیس خبر داده و آنها دنبال گونش می گردند اما علی و ساواش متوجه می شوند او این کار را نکرده تا از هالوک محافظت کند و با عصبانیت از او آدرس جایی که احتمال می دهد هالوک رفته را می گیرند. آنها می خواهند بروند که دخترها هم با آنها همراه می شوند. یکی از افراد هالوک خبر می دهد که علی و ساواش دنبال گونش می گردند و هالوک از آنها می خواهد مانعشان شود.
هالوک در یک خانه بیرون از شهر در حال آشپزی برای گونش است. گونش وقتی به هوش می آید هالوک را می بیند که به او نزدیک شده و فریاد می کشد و التماس می کند که ب
ژانر:
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید ورود/عضویت