تصور کن شوگا(پارت ۵)
رسیدین به خونشون.....نامجون ب خونه شون دعوتت کرد ولی ط گفتی ببخشید کار دارم....گف اوکی ولی فردا شام میتونی بیای؟؟گفتی ارههههه مرسی از دعوتتونخداحافظی کردین و برگشتی خونتون حسابی خسته شده بودی....با همون لباسای بیرون رفتی تختت و خوابیدی....فردا که شد...رفتی دانشگاهت... ب سوفی کل جریانارو گفتی و گفت:خوشبحالت ا/ت کاش من جای ط بودم...بالاخره دانشگاه تمومید و رفتی خونه....ناهار خوردی و یکم مشغول گوشی شدی....بعد ازون...رفتی کم کم اماده شی...یه هودی سیاه و سفید با کفشای سیاه و شلوار سیاه لش پوشیدی و ارایش خیلی ملایمی کردیبا ماشینت رفتی خونه بی تی اس.....موقعی که رسیدی در رو زدی.....جین باز کرد و گفت سلام ا/ت تو هم به همه سلام دادی و وارد خونه خیلی خوشگلشون شدیادامش پارت بعدبرا پارت بعدبازنشر:۸ تافالو:۱۲ تالایک:۱۵ تا