وقتی از بیماری ایبی تنها اسمش به گوشت خورده باشد....
وقتی از بیماری ایبی تنها اسمش به گوشت خورده باشد، همین میشود که در یک خانواده دارای دو بیمار شدید ایبی وجود دارد و تو به عنوان مسئول دقیقا نمیدانی چه وظیفهای در برابرشان داری وقتی که مسئول باشی و از مسئولیت تنها عنوانش به گوشت رسیده باشید همین میشود که رضا، عزیز پروانهای یک نفس از دردهایش میگوید و از نفس نمیافتد داستان امشب خانه پروانهها کمی درد دارد.قصه از قرارِ بیقراری دو برادر مبتلا به نوع شدید بیماری ایبی همراه با یک مادر دلسوز است که برای سالهای سال بدون نور حضور پدر در حال گذران زندگیاند راستش پرانتزهای زیادی کنار زندگی آنان باز شدهاست زندگی با (بیماری ایبی) زندگی با (هزینههای زیاد بیماری) زندگی با (سرطان پسر و مادر) اما محض رضای خدا هیچگاه پای هیچ مسئولی مسئولانه برای بستن این پرانتزها و گذاشتن یک نقطه پایان بر سر این موضوعات به زندگیشان باز نشد. شما که همراه همیشگی پروانهها ما هستید قضاوت کنید مگر چند داستان دردناک به این شکل وجود دارد متاسفانه رضا در اثر بیماری ایبی به سرطان هم مبتلا شدهاست. درد زیاد، هزینههای فراوان و سرطان او را بیقرار کردهاست به گونهای که علامت سوالی بزرگتر از تمام دردهایش همراه اوست که بالاخره کدامین نهاد مسئولیت رسیدگی به وضعیت او را دارد؟ میدانید وقتی صحبت از رسیدگی به بیماران میشود منظور رسیدگی مسئولانه و همدلانه است نه مقرری ناچیزی که به میانهی ماه نرسیده تمام میشود آقای رئیس جمهور! شما مسئول این داستان و تمام داستانهای مشابه آن هستید شمایی که به همراه وزیر محترمتان جناب آقای دکتر نمکی بیاعتنایی را در حق بیماران ایبی تمام کردید. کم و خلاصه بگوییم شما مسئول هستید! گفتنیها را گفتیم، شما عزیزان لطفا چند کل