ریمیکس هری پاتر و پارت پنجم رمان

فصل دوم یتیمخانه ی ماه و خورشید _ پارت پنجم ~ مارنی در عصری میزیست که عصر ، عصر تکنولوژی بود و چیز هایی مانند هوش مصنوعی ، گوشی و... رایج بود اقلب بچه های پرورشگاه هم از آنها داشتند ولی مارنی جزو آنها نیود زیرا او تقاضا نکرده بود علاقه ای به اینجور چیز ها نداشت او در آتش را باز کرد اتاقش اتاق ستاره ی ۲۷ بود و دو هم اتاقی داشت که برایش مثل کابوس بودند دو دختر ۹ ساله ی خودخواه و پر مدعا و مغرور که دائم سرشان توی گوشی هایشان بود و به او زور می گفتند مارنی به شدت از هردوی آنها بدشان می آمد او روی تخت خودش دراز کشید و چشمانش را بست تا کمی فکر کند اما خوابش برد او تقریبا به خوابیدن علاقه داشت زیرا در خواب به دنیایی پا می گداشت که به او تعلق داشت و هیچ چیزی در دنیای خواب او وجود نداشت که او یا از ان بترسد یا از ان عزاب بکشد بنابر این خواب برای او حس آرامشی داشت که برای دختری مثل مارنی کمیاب بود گاه در دنیای خواب پدر و مادرش را می‌دید که صمیمانه اورا در عاقوش می کشند و دوستش دارند میدید بچه از بودن در کنار او لذت می برند و گاهی موجوداتی می دید زیبا تر از آنچه باید باشند یا بسیار عجیب و حیرت آور یا ساده و زیبا انا خواب امروز او درمورد والدینش بود که با او حرف می زدند مادرش را زنی ریبا و مهربان و پدرش را مردی خوش قلب تصور می کرد که ناگهان از صدای رعد و برق برخواست لایک و کامنت فراموش نشه لطفا کامنت بگذارید و بگید که نظرتون راجبش چیه لطفا میزان رضایت خود را با ۱ تا ۵ ستاره مشخص کنید
ویدیوهای مرتبط
ویدیوهای جدید