تصور کن جونگ کوک عشق ابدی من (پارت پنجم)

+طلاق میگیرم... حالا که نمیخوای منو ازت جدا میشم و راحتت میکنم... امشب میرم پیش مامانم...فردا میام وسایلامو جمع میکنماز کنارش رد شدم و داشتم می رفتم به سمت طبقه بالا که یهو دستم کشیده شد و باهاش چشم تو چشم شدم... چشماش قرمز و اخماش ایجاد شده بود ارتباط چشمیمو باهاش قطع کردم و دستمو تکون دادم+ولم کنکوک: نمیزارم+ولم کنکوک:نمیخوام طلاق نمیدمداد زدم)+برای چی؟... میخوای ذره ذره منو تو خونت بکشی؟... تو بری خوش گذرونی کنی و من اینجا روز به روز پژمرده تر بشم...کوک:من نمیزارم تو بری+وقتی منو نمیخوای برای چی میخوای پیش خودت نگهم داری؟کوک:کی گفته من تورو نمیخوام؟داد زدم)+اما من دیگه تورو نمیخواماخمش باز شد.... حالت چهره اش تغییر کرد حتی فشار دستش دور مچم هم کم شد خودمم بلا فاصله از دروغی که گفتم پشیمون شدم... اما بس‌ بود... این همه من خورد شدم و شکستم... یکبار هم اون بشکنه... حسی که من تجربه کردم رو یکبار اون تجربه کنه...+شنیدی چی گفتم؟... دیگه... تورو... نمیخوام... دوستت ندارم...با چشم های لرزونم که منتظر بارش بودن به چشماش که هیچ حسی رو منتقل نمیکردن خیره شده بودم تا حرفمو باور کنه... گرچه سخت بود اما باید اتفاق میوفتادلباش رو با زبون تر کردکوک:یعنی... دیگه منو نمیخوای؟!+نه... دیگه تورو نمیخوام کوک:پای کسی در میونه؟+آ... آرهکوک:کی؟+نمیشناسیشکوک: می‌خوام بدونم کیه؟+نمیخوام بشناسیش فقط بدون بعد از اینکه از اینجا رفتم میخوام برم پیشش و یه دل سیر استراحت کنم... خسته شدمکوک:(حالت چهرش عوض شد) پس که میخوای طلاق بگیری که بری پیش عشقت+ع...عاره کوک:چرا فک کردی اجازه میدم جلوی چشمای من زنم مال یکی دیگه بشه؟...+وقتی ازت طلاق بگیرم دیگه زنت نیستم کوک:اجازه نداری ولم کنی+چیزی نمونده کوک ..... چیز
ویدیوهای جدید