#دکلمه
شاعر: افشین یداللهی️
دکلمه: رعنا محمدی
یک روز می آیی که من، دیگر دچارت نیستم
از صبر ویرانم ولی، چشم انتظارت نیستم
یک روز می آیی که من، نه عقل دارم نه جنون
نه شک به چیزی نه یقین، مست و خمارت نیستم
شب زنده داری میکنی، تا صبح زاری میکنی
تو بی قراری میکنی، من بی قرارت نیستم
پاییز تو سر می رسد، قدری زمستانی و بعد
گل میدهی نو می شوی، من در بهارت نیستم
زنگارها را شسته ام، دور از کدورت های دور
آئینه ای پیش توأم، اما کنارت نیستم
شاعر: افشین یداللهی
ژانر:
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید ورود/عضویت