فیک جیمین*همخونه مهربون*پارت شیشم

فیک جیمین*همخونه مهربون*پارت شیشم رفیتم خونه و من مشغول پختن مرغ ها شدم...و میزو چیدم و غذا هارو و شرایط آوردم و چیدم روی میز و دوتا شات هم آوردم...جیمین اومد و نشست سر میز نشست...جیمین:به به چه کردی...سوجو باز کرد و یه شات رفت بالا جیمین:توهم میخوری...ا.ت:اهمجیمین:لیوانتو بیارلیوانو گرفتم جلوش وبرام پرش کرد...ذره ذره میخوردم جیمین:چرا کم کم میخوریش؟ا.ت:تحمل من به الکل خیلی کمه با ۳تا شات راحت مست میشم...جیمین:آها که اینطور من یه شیشه رو هم راحت میرم بالا بدون اینکه مست بشما.ت:واقعن مامان منم اینطوریه خیلی سخت مست میشه...جیمین:آهان،آره خب بچه ها که نمیتونن زیاد تحمل کنناینو که گفت یه شات دیگه رفت بالا...ا.ت:من بچه نیستم...جیمین:هه بچه ای که تحملت آنقدر کمه واقعن حرصم گرفت برای همین یهویی همشو بالا کشیدم...ا.ت:هه چه ربطی به بچه بودن داره خب هرکس یه‌جوریه دیگه واسه یکی زیاده واسه یکی کمهجیمین:فقط واسه بچه ها کمه برتی همونه که الکل واسه ی اونا ممنوعه واقعن حرصم اومدا.ت:هه یکی دیگه هم بریز...اون هم ریخت و من هم یه نفس بالا میرفتم حدود ۷تا شات بالا رفتم مست مست بودم ا.ت:بازم بریز*با حالت مستی*جیمین:بسه دیگه...*** از زبان جیمین همینجوری می‌خورد و مست مست بود منم یکم مست بودن ولی نه زیاد...ا.ت:هههههه میدونی اون آقاهه که اونروز میخواست بهم تجاوز کنه کی بود؟جیمین:نه کی بود؟ا.ت:ددیه مامانم جیمین:هنننننن؟ا.ت:مامانم همش زیر خوابه اینو اونه و بخاطره اون آقاهه منو از خونه انداخت بیرونجیمین:واقعن بخاطره یه غریبه انداختت بیرون...ا.ت:اهمممم،اون انداخت بیرون ولی تو اومدی و پیدام کردییی دلم براش سوخت...جیمین:پس بابات چی؟نیومد کمکت اصلن بابا داری؟ا.ت:اهممم،دارم ولی چند سال پیش با مامانم طل
ویدیوهای مرتبط