چشم در معنی عقل تکه‌گوشتی در آیینه بینی چشم امّا در معنی عشق هیچگاه چنین نبینی عشق، عقل نیست‌که چشم دارد و او نمی بیند عشق آنیست که می‌داند و جز‌ او را نمی بیند چشم عاقل نگرد که خودیست همراه خدای چشم عاشق نبیند بر هیچ جز از برای خدای عشق ها را گر که به دل ها افزون شود چشم های دنیا از درد دنیا ها کور شود عشق ها را گر که  به آتش ها راه بود چشم های نابینای حق در آن هلاک بود چشم ها گر که در آتش ها کور شوند چشم هایی ز حق  به دل ها افزون شوند حال که تن دو چشم دارد و آن نیز به یک سو سوی حق نتوان کرد زمانی که دنیا دارد هزار سو گر‌ چه عالم همه از صنع حق و خدا باشد اما عشق خدای، اصل است، نه صنع که غیر او باشد. همه عالم آمد تا بر دیده ی ما دعوی عشق به حق رساند ما چه کردیم با خود؟عشق را بر دعویگر به پایان رساندیم
ژانر:

پاسخ به

×