بکشان به عاشقانم که کشی به جرم عشقم مگرم نه وعده دادی که کشی و بر سر آیی - غزل(عراقی) ای دل نه چنان دمی گرفته است که تو دم زدن توانی دگر از غزلسرایی - شب هجر بود و شمعم به زبان شعله می گفت: تو بسوز شهریارا که تو سازگار مایی - ما را در اینستاگرام و تلگرام دنبال کنید : @Time_Dialog

پاسخ به

×