سلام دوستان سودا هستم لطفا فالوم کنید تازه وارد آپارات شدم (ویدیو رو حتما نگاه کنید) برای دوتاشون خیلییییی ناراحتم اول گفتم سنا رو میکشم الان که فهمیدم واقعا دلم سوخت که نتونسته چاقو رو کنترل کنه سنا خیلی بچه بود آمیتیس نباید به دل میگرفت البته اونطوری که گفتید آمیتیس میخواست بره پیش برادرش و سنا یه بهانه بود سنا میخواست خودش رو بکشه یک چاقو خیلی بزرگ و سنگین برداشت دستش بعد پشیمون شده اما چون بچه بوده نتونسته چاقو رو کنترل کنه افتاده گردنش شاهرگش رو زده سنا خودش نزده چاقو افتاده رو گلوش و شاهرگش زده شده بعد بستری شده و نتونسته تحمل کنه و الان خاک شده (توی تهران) آمیتیسم الان پیش برادرش خوشحاله

پاسخ به

×