60_ اخلاص ( شهید ابراهیم هادی )
بسم الله الرحمن الرحیم راوی:عباس هادی با ابراهیم از ورزش صحبت می کردیم.می گفت:وقتی برای ورزش یا مسابقات کشتی می رفتیم،همیشه با وضو بودم. همیشه هم قبل از مسابقات کشتی دو رکعت نماز می خواندم.پرسیدم:چه نمازی؟! گفت:دو رکعت نماز مستحبی! از خدا می خواستم یک وقت تو مسابقه،حال کسی را نگیرم! ابراهیم به هیچ وجه گرد گناه نمی چرخید.برای همین الگویی برای تمام دوستان بود.حتی جایی که حرف از گناه زده می شد سریع موضوع را عوض می کرد. هر وقت می دید بچه ها مشغول غیبت کسی هستند مرتب می گفت:صلوات بفرست! و یا به هر طریقی بحث را عوض می کرد. هیچگاه از کسی بد نمی گفت،مگر به قصد اصلاح کردن. هیچوقت لباس تنگ یا آستین کوتاه نمی پوشید.بارها خودش را به کارهای سخت مشغول می کرد. زمانی هم که علت آن را سؤال می کردیم می گفت:برای نفس آدم،این کارها لازمه. شهید جعفر جنگروی تعریف می کرد:پس از اتمام هیئت دور هم نشسته بودیم.داشتیم با بچه ها حرف می زدیم.ابراهیم در اتاق دیگری تنها نشسته و توی حال خودش بود! وقتی بچه ها رفتند.آمدم پیش ابراهیم.هنوز متوجه حضور من نشده بود.با تعجب دیدم هر چند لحظه،سوزنی را به صورتش و به پشت پلک چشمش می زند!یکدفعه با تعجب گفتم:چیکار می کنی داش ابرام؟! تازه متوجه حضور من شد.از جا پرید و از حال خودش خارج شد!بعد مکثی کرد و گفت:هیچی،هیچی،چیزی نیست! گفتم:به جون ابرام نمی شه،باید بگی برای چی سوزن زدی تو صورتت. مکثی کرد و خیلی آرام مثل آدم هایی که بغض کرده اند گفت:سزای چشمی که به نامحرم بیفته همینه.... شادی روح شهدا صلوات :) ویدیوهای مرتبط
ویدیوهای جدید