(فیک اولین تابستون عمرم) "پارت 2"
خو خو گفتم بزارمش زیاده ولی شرط هاشم زیاده! حمایت کنید خیلی قشنگه داستانش خیلی رمانتیک جوریه ک اشکت در میاد!جیمین درو باز کرد و وارد اتاق شد نشست رو تخت پیش من داشت به لبام نگاه میکرد مشکوک بود ا/ت=چیزی میخوای؟ جیمین=اوم نه **اومدم ببینم تو چیزی لازم داری یا نها/ت: نه ممنون جیمینـاجیمین: جیمینا!*-*ا/ت: اره خب مشکلی داشت؟ جیمین: نه خیلیم خوبه*-*جیمین یه بوسه ی ریز رو لپ های ا/ت گذاشت و رفت سمت کتاب ها 2 تا از کتاب هارو کشید بیرون و داد به ا/تا/ت:اینا چین؟جیمین:اینا کتابای خوبین میتونی بخونیشون ا/ت:باشه حتما ممنونجیمین:^^ا/ت:**(لبخند)جیمین دستشو گذاشت رو موهای ا/ت و نوازش شون کردا/ت از این کار لذت میبرداز دید جیمین=حرکات و رفتارم دس خودم نبود دوس داشتم اونو ماله خودم کنم خیلی دوسش داشتم نمیتونستم جلوی رفتار و حرکاتمو بگیرمپایان دید جیمینا/ت:جیمینا بریم فیلم ببینیم؟جیمین:اره بریم ا/ت:بیا یه فیلم ترسناک ببینیم الان دیگه تقریبا هوا تاریکه و حال میدهجیمین:باشه منم فیلم ترسناک دوس دارمجیمین فیلم ترسناک رو گذاشو نشست پیش ا/ت یه پتو رو دوتاشون بود و کنار هم نشسته بودن ا/ت ناخواسته سرش رو رو سینه ی جیمین گذاشت و چشاشو بست جیمین: ا/ت؟ ا/ت: جانمجیمین: ^^بعد جیمین پتو رو بیشتر کشید رو ا/ت و خودشم کنارشذهمونجوری تا صبح خوابشون برد خیلی کیوت خوابیده بودنشرط ها=3 فالو