ما بی غمان ِ مست ِ دل از دست داده‌ایم، همراز ِ عشق و همنفس ِ جام ِ باده‌ایم، بر ما بسی کمان ِ ملامت کشیده‌اند، تا کار ِ خود ز ابروی جانان گشاده‌ایم، ای گل! تو دوش داغ ِ صبوحی کشیده‌ای، ما آن شقایقیم که با داغ زاده‌ایم، پیر ِ مغان ز توبه ی ما گر ملول شد، گو باده صاف کن که به عذر ایستاده‌ایم!

پاسخ به

×