می باره بارون؛ رویِ سرِ مجنون، توی خیابونِ رؤیایی می باره بارون؛ رویِ سرِ مجنون، توی خیابونِ رؤیایی می لرزه پاهاش بارونیه چشماش میگه خدایی، تو آقایی؟ می لرزه پاهاش بارونیه چشماش میگه خدایی، تو آقایی؟ من مأنوسم؛ با حَرمتِ آقـــا حرمِ تو، والله برام بهشتــــه انگار دستی اومده وُ از غیب؛ رویِ دلم، این جور برات نوشته.. کربلا کـربلا کـــربلا اَللهــمَ ارزُقنــــا کربـلا کربــلا کربــلا اَللهــمَ ارزُقنــــا صفا وُ مَروه دیدهام گردِ حرم، دویده ام صفا وُ مَروه دیدهام گردِ حرم، دویده ام هیچ کجا؛ برای من، کرب وُ بلا نمی شود کربلا کـربلا کـــربلا اَللهــمَ ارزُقنــــا کربـلا کربــلا کربــلا اَللهــمَ ارزُقنــــا می دونم؛ آخر میرسه یه روزی، کنارِ تو آروم بگیرم می دونم؛ آخر میرسه یه روزی، کنارِ تو آروم بگیرم با چشمای تر؛ یا که توی هیئت، یا وسطِ روضه، بمیرم با چشمای تر؛ یا که توی هیئت، یا وسطِ روضه، بمیــرم یادم میاد؛ که مادرم هر شب منو میاوردش، میونِ هیئت یادم میاد؛ مادرِ من، با اشک می گفت: تو رو کشتن، توو اوجِ غربت Tehranaabi☑️
ژانر:
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید ورود/عضویت