در قسمت سوم سریال زخم کاری مراسم خاکسپاری خان عمو برگزار می‌شود. ناصر سعی می‌کند مشخص کند که پس از مرگ پدرش همچنان ابهتی دارد؛ اما پیش از همه مالک برایش معلوم می‌کند که تغییر بزرگی در راه است. منصوره، دختر حاج عمو به ایران بازمی‌گردد و در اولین نگاه با مالک خاطرات عشقشان در جوانی برای هر دو زنده می‌شود. منصوره برخلاف برادرش، ناصر، آدم باعرضه و باهوشی است که سعی می‌کند امور شرکت را به‌دست بگیرد و همه چیز را بعد از پدرش جمع و جور کند.    مالک برای نقد کردن منطقه‌اش، همان روز خاکسپاری خان‌عمو به کیش سفر می‌کند. پیش از سفر، نجفی، یکی از کارمندان نزدیک به دایره خانوادگی حاج‌عمو، به مرگش مشکوک شده و مالک را بازخواست می‌کند. این سوال و جواب‌ها مالک را می‌ترساند. پس از اینکه مالک از کیش برمی‌گردد به خانه ریزآبادی‌های می‌رود. در جلسه‌ای همه دور هم جمع شده‌اند تا هرکس چیزی که نزدش باقی مانده را تحویل دهد. در همین حال از مالک هم می‌خواهند تا اگر چیزی پیش او باقی‌مانده تحویل دهد؛ اما او ادعا می‌کند که وصیت‌نامه باید خوانده شود. ناصر از این صحبت مالک به جوش می‌آید و مالک آب پاکی را روی دست همه می‌ریزد و در نهایت اعتراف می‌کند که پول نروژی‌ها دست اوست و همه حساب‌وکتاب‌ها را هم جمع کرده و پیش خودش نگه‌می‌دارد تا حق هرکس مشخص شود. پس از این، مالک که پیش از این توسط خدمتکارهای خانه ریزآبادی هم تحقیر می‌شد، تبدیل به خطری بزرگ می‌شود که هیچکس از گزندش در امان نیست.

پاسخ به

×