چـــرا قلــــبت بــــرای هـــمــه زد جــــز مـــــن...؟!

شوق دیدار تو را دارم نمی آیی چرا؟مثل باران ، تند میبارم نمی آیی چرا؟خسته ام از درد ، از آهنگ های بیکلامخسته از آهنگ گیتارم نمی آیی چراغرق در کابوس میمانم مجال خواب نیست..من چرا تا صبح بیدارم؟ نمی آیی چرا؟رفته ای! با خاطراتت اشک میریزم هنوزباز غم در سینه میکارم نمی آیی چرا؟ای دوای درد قلبم، خسته ام از زندگیبی تو در بستر گرفتارم نمی آیی چرانسخه ای پیچیده دکتر بوسه بر لبهای عشقآه، محتاج پرستارم نمی آیی چراهیچ کس من را پرستاری به جز روی تو نیستاز تب این عشق، بیمارم نمی ایی چرا ...