پارت 2 تصور کن جیمین 18
وقتی که دسر را آوردن و شروع کردیم به خوردن دسر جیمین همش به من نگاه میکرد+جیمین چیزی شده اینجوری نگاهم میکنی-نه چیزی نشده تو دسرتو بخور +باشه -نگا این طرفشم بخور خیلی خوشمزستو تو هم به حرفش گوش میدی و اون طرف رو میخوری که یه دفعه یه چیزی مثل سنگ توی دهنت احساس کردی از جات پاشدی و درش آوردی و گفتی +این دیگه چی بود آخخخخخ دندونم شکست وقتی نگاش کردی دیدی یک انگشتر خیلی زیباست که بالاش یک الماس بزرگ بود و خیلی خوشحال شده بودی +ا....ا...این ...چ..چ...چییه؟-خب ا/ت انگشتره و جیمین گارسون رو صدا زد و گارسون اومد و انگشتر را برد تا تمیزش کند وقتی که تمیز شد و آوردش همه خیره شده بودنمد به شما و جیمین جلوتزانو زد و گفت-ا/ت با من ازدواج میکنیو تو هم خیلی زوق کردی و با خوشحالی میگی-بلههههههههههه و جیمین پا میشه و انگشتر رو میکنه دستت و از هیجان زیاد فقط نگاش میکنی و بعد همه براتون دست میزنن ......بعدش از رستوران خارج میشید که توی ماشین جیمین میگه -ا/ت نظرت چییه بریم بیرون از شهر جشن بگیریم؟؟+چرا که نه!-پس همین الان بهشون میگم هواپیما رو آماده کنن +باشه عشقم جیمین هم زنگ میزنه تا هواپیما رو آماده کنن+جیمین مگه میخوایم بریم کجا که با هواپیما میریم -میخواییم برین جزیره ججو-(با خوشحالی )جزیره ججو ایول من خیلی دوست دارم بریم جزیره ججو+منم همینطور عشقموراه افتادین و سوار هواپیما شدین بعد یه ساعت به جزیره ججو رسیدین تو همش به اطراف نگاه میکردی از شدت زیبایی اونجا غرق دریا و سبزه های اونجا شده بودی که یه دفعه جیمین از پشت سرت مییاد و بغلت میکنه و میگه- اینجا خیلی زیباست+آره حق با توست خیلی زیباستو بعد رفتید هتل وقتی وارد اتاق شدید بهترین منزره رو داشت .......و جیمین از پشت سرت اومد و خیلی آرو ویدیوهای مرتبط
ویدیوهای جدید