Promise to be my life / part 5

...به محض اینکه درو باز کردم پسرا ریختن سرم ...کای : حالا عاشق ا.ت میشی و به من نمیگی ؟بومگیو : چی شد؟چی شد؟ چیکار کردی؟یونجون : راس میگه بگو جون به لبمون کردی تهیون : ا.ت کوچولو کو؟... یونجون : ا.ت نیومده بومگیو : فک کنم گفته نه ... ناراحت نباش چیزی نیست کای : نه بابا ا.تیم سوبینو دوس داره چرا باید بگه نه؟سوبین : چی ؟ چی گفتی الان؟ ا.تیم ...بومگیو ، یونجون و تهیون : واااای گند زدی هیونینگ گنددددددسوبین : من میرم میام همه : ماهم میایم سوبین : کجا ؟کای : باشه میریم ولی اول تو بگو ببینم امروز چیکار کردی؟سوبینم نشستو همه چیزو برای پسرا گفت ...سوبین : خب حالا من برم همه : ماهم اومدیم سوبین :خیلی خب ولیییی ...ا.ت ویو : توی خونه بودم همش به اتفاقای امروز فک میکردم که چه اتفاقاتی افتاد و ریز میخندیدم که یهو صدای یه گوشی او م د حدس زدم که حتما اون گوشیه که سوبین خریده ... ورش داشتم دیدم یه پیام اومده که : ا.ت بیا پارک روبه روی کافه ...این کیه مطمئناً سوبینه ...لباسای کیوتی که امروز سوبین برام خریده بودو پوشیدم ...چقد اینا خوشگلن ...(مشخصات لباسا : یه هودی صورتی با یه شلوار لش سفید و یه کلاه سفید ب ا یه جفو کفش سفید بایه بالم لب توت فر نگی *چیزی که همیشه خودم میزنم -ه- *)چقد این پدر صلواتی سلیقش خوب بود حیف که اون مطعلق به یکی دیگه است ......رفتم جایی که سوبین آدرس داده بود ...خیلی صب کردم که یهو یکی جلوی چشامو گرفت ...اول فک کردم سوبینه ... تا اینکه گفت دختر به این خوشگلی اینجا چیکار میکنه؟ ترسیدم ، با صدا آب دهنمو قورت دادم ...اون صدای نکره ماله سوبین نبود ..._یه شرط دارم که ولت کنم بزارم بری + (با ترس ) چی؟ _ گفتم یه شرط دارم + شرطط چیه؟_ فقط یه شب ناقا