پشتِ جمله‌ی «مهم نیست عادت‌کردم» قدِ یه عُمر زور زدن واسه درست شدنِ شرایط و نتیجه نگرفتن، درد خوابیده ... همیشه نه ولی گاهی میانِ بودن و خواستن فاصله می افتد . بعضی وقت ها هست که کسی را با تمام وجود میخواهی ، ولی نباید کنارش باشی ! یه وقتایی دلت میخواد یکی از پشت سر چشماتو بگیره و ازت بپرسه : اگه گفتی من کی ام ؟ تو هم دستاشو بگیری و بگی: هر کی هستی فقط بمون ... :) . خب اینم از رمان جدید ، آوای تو کل داستانش غمگین هست و مثل دوتای قبلی معمایی نیست و این داستان نصفش واقعیت هست :)) ممنون میشم ازش حمایت کنید چون واقعا با جون و دل میخوام بنویسم دوستون دارم شمس باشید :)) . پ.ن : محض هیجان یکم بهش چاشنی اکشن زدم نگران نباشید

پاسخ به

×