‍ بین لبهای تو پیمانه شدن را بلدم ساقی گوشه ی میخانه شدن را بلدم روز و شب در پی دیدار و وصالی نابم وقت تنهایی تو شانه شدن را بلدم مثل شمعی و به منظور طواف آمده ام عاشقت هستم و پروانه شدن را بلدم گوشه چشمی بنما بر خم گیسوی کجم پیش چشمان تو دردانه شدن را بلدم همچو گل باشی و گر پا بگذاری بر دل زیر پاهای تو گلخانه شدن را بلدم با من امشب بنشین تا که دل آرام شود بی تو با عشق تو بیگانه شدن را بلدم ✍

پاسخ به

×